به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، آنارشيسم (anarchism) در زبان يوناني به معناي سروري ستيزي و اعتقاد به اين امر است كه نبودن حكومت سازمان يافته، قوانين و دستگاه مجري قانون شرايط مطلوبي را ايجاد مي كند. يعني اينكه يك جامعه فاقد حكومت و دولت كه در آن روابط افراد و گروهها از طريق قراردادهاي داوطلبانه صورت مي گيرند مطلوب است. آنارشيسستها بر خلاف تصور معمول، هرج و مرج طلب نيستند بلكه به دنبال نظامي هستند كه هماهنگي و همكاري در آن آزادانه شكل مي گيرد و جامعه اي را تصور مي كنند كه نيازي به پليس، ارتش، زندان و يا هر نيروي متشكل ديگري ندارد چه اين نيروهاي سازمان يافته در حوزه اقتصادي باشند و چه در گستره اجتماعي يا سياسي. آنها مي گويند كه حكومت تنها براي رفع بي عدالتي لازم است.
به عقيده آنارشيستها انسان بذات اجتماعي و خوب است و بدون نظام سياسي و حكومت هم مي شود به انسان اعتماد كرد يا حداقل نبود حكومت بهتر از بودن آن عمل مي كند يعني اينكه انسان به صورت ذاتي و آزادانه به رعايت حقوق ديگران تمايل دارد.
آنارشيستها به دنبال سامانه هاي خود گردان هستند بدين خاطر معتقد به تغيير اجتماعي بنيادين و اساسي اند. آنها آرزو دارند كه شرايط خاص گروهها، نظامهاي سياسي، منابع قدرت، گروههاي داراي امتيازات اقتصادي از بين بروند و جا براي بروز تفاوتهاي فردي و گروههاي خود ساخته و خودگردان باز شود.
به گزارش "مهر"، اغلب آنارشيستها خود را انقلابي مي دانند. اصولاً آنارشيستها در شرايطي انقلابي فرصت بروز يافته اند و مي يابند يعني اينكه در شرايطي كه ساختار قدرت سياسي دچار تحول، تغيير يا كودتا و شورش مي شود. اما بايد گفت كه آنارشيستها از لحاظ روش اجرائي به دو گروه تقسيم مي شوند؛ بعضيها آرامش خواه و صلح طلب هستند يعني كساني كه مايلند فعاليت خود را به صورت مقاومت بدون خشونت يا حتي مقاومت منفي به پيش ببرند و عده ديگري مايلند كه به صورت خشونت آميز به اهداف خويش دست يابند.
عده قليلي از آنارشيستها از عمليات مستقيم مانند سوء قصد، ترور، آشوبگري، اعتصاب عليه دولت و يا نمايندگان آنها استفاده يا حمايت كرده اند. اين شرايط خشونت آميز از محروميت بي حد اجتماعي يا اقتصادي، ياس از راههاي مسالمت آميز، تحريك و ترس از انتقام و تنفر از بيرحمي ساختار قدرت سياسي متشكل نشات مي گيرد.
متقدمان آنارشيست عبارتند از زنون فيلسوف يوناني و بنله و فنلون فرانسوي. از نامدارترين آنارشيست مي توان لئوتولستوي نويسنده روسي، باكونين، رهبر آنارشيست كمونيستي و انقلابي روسيه و گدوين اشاره كرد.
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، آنارشيسم به عنوان يك جنبش اجتماعي در نيمه هاي قرن 20 از حركت باز ايستاد ولي تأثير غير مستقيم آن ادامه داشته است. در اواخر سالهاي دهه 50 آنها بر عقايد خود مبني بر لزوم معدوم تمركز همه مناطق فعاليتهاي انساني اصرار ورزيده و در اين مسئله با طرفداران جمع گرايي يا همان پلوراليسم سياسي همنوا شدند. پيشرفت جوامع از بعد ارتباطات و تكنولوژي آنها را بيش از گذشته به مطلوبيت عدم تمركز در يك سيستم متشكل از جوامع كوچك وفاقد دولت مطمئن ساخت.
در كل بايد گفت كه در يك نظر كلي تمام آنارشيستها به دنبال برانداختن هر نوع دولت هستند اما هر دسته از آنها روش اجرائي خاص خود را دارد و همه دموكراسي را استبداد اكثريت مي دانند كه ضرر و شر آن كمتر از ديكتاتوري و استبداد شاهانه است.
آنارشيسم با مباني فرهنگي و اسلامي، سازگاري ندارد چون اسلام وجود حكومت را حتي به صورت ظالمانه بهتر از فقدان حكومت مي داند گرچه حكومت مطلوب اسلام حكومت الهي است اما نبود حكومت را هم نمي پذيرد. به عنوان تاييد اين امر از ديد اسلام و بويژه شيعه مي توان به اين سخن حضرت علي (ع) اشاره كرد كه فرموده است جامعه را از حكومت چاره اي نيست حتي اگر اين حكومت ظالمانه باشد.
نظر شما